۱۳۸۹ آبان ۱, شنبه

قلوه سنگ!! D:

باز گذاشته ای
دری را 
قبل رفتنت
...
حالا که
لرز میکنم هر شب
با یاد لحن سرد «نه! نمیشه!» گفتنت،
پیدا نمیکنم
این سوز،
از لای کدام در نبسته است...
نکند...
ای وای ...
باز...
بازسنگ دلت، 
شیشه ی
کدام پنجره را 
                           شکسته است؟
...