۱۳۸۹ آبان ۱, شنبه

قلوه سنگ!! D:

باز گذاشته ای
دری را 
قبل رفتنت
...
حالا که
لرز میکنم هر شب
با یاد لحن سرد «نه! نمیشه!» گفتنت،
پیدا نمیکنم
این سوز،
از لای کدام در نبسته است...
نکند...
ای وای ...
باز...
بازسنگ دلت، 
شیشه ی
کدام پنجره را 
                           شکسته است؟
...

۹ نظر:

  1. آفرین شهاب.عالی بود.آفرین

    راستی شما جمعه میای نمایشگاه؟

    پاسخ دادنحذف
  2. سلام علیکم!
    خدائیش روز به روز در حال پیشرفتیا!
    بعد از اون دوره مصدومیت کنکور باز به روزای اوجت داری بر میگردی!
    سه چهار تا از این پست های توپ بذاری دعوت میشی تیم ملی بعد مصاحبه می کنی مچ بند با یه سری رنگ های خاص می بندی وارد جنبش به اصطلاح سبز(20:30 میگه اینو)میشی بعد پاسپورتت گم میشه تو یهو از تیم ملی خدافظی میکنی ما جام جهانی نمیریم.تو تیم باشگاهیت هم سردار نمیدونم چیچی میگه بی انضباطی اخراجت می کنن میری راننده تاکسی میشی!
    که هیچ خاکی بی تو بسر نمیشود!!!

    پاسخ دادنحذف
  3. میام احتمالا!:دی
    نه این احتمالا مال علی بود، نیت دارم که بیام!

    پاسخ دادنحذف
  4. شعر خوبی بود اما از سطر "ای وای" خراب شده به نطرم. یعنی به جای اوج گرفتن شعرت با وازه های "سنگ دل" و "شیشه" کلیشه ای شده. یعنی اگر این چند سطر اخر یه جور دیگه بودند یه شعر عالی از اب در می اومد...

    پاسخ دادنحذف
  5. کی جرئت داره؟!:دی
    اصن مگه مشکلی داره؟! اگه نقدی داری بگو خب...!!

    پاسخ دادنحذف