۱۳۸۷ فروردین ۹, جمعه

من هراسان ٬ سرآسیمه چنگ می زنم به فیلم ها ٬ کتاب ها ٬ نمایش ها ٬ درس ها ... جایی ٬ گوشه ای ٬ کناری ... طبیعت یا ئیسم ها و ئیته ها ... من جایی ساز به دست ایستاده و زندگیم را می نوازد. من می خواهم و زندگی من ساخته می شود و از میان هر چیز سر بلند می کند. نوشته هایم راهی ست ٬ در درک بودن. من خالی نمی شود از لحظات و لحظات از من. و این آغاز تا فروشد و فراشدی.

۴ نظر: